یادداشتی به قلم ولی اله آزادبخت/ایلدانیوز

 

 

یادداشتی به قلم ولی اله آزادبخت/ایلدانیوز

نمی دانم چرا در این دورِ زمانه ی فَلَکین و در این گردشِ معمولِ شبان و روزان،هر که را می بینم،غمی دارد.البته نه از آن جنسی که طَبعی وتَبَعی باشد که آن ذاتِ ماهُویِ ماده است.بَل از آن غمِ سیاستیِ عاریتی که همه مُبتلا بِهِ آن هستند، می گویم.

همه آهی از چاهی که سالهاست برایشان کَنده اند، به سانِ بیوه زنانِ سعدی گون،دود از روزنِ وجودشان،بَر می شود و گُر می گیرد.

وقتی زبانی در انتظارِ طبیبی در مطبی یا در صفِ نانی یا در جلسه ی دردمندِ پدران و پیرانی،گرمِ تکلُف می شود،از دُرجِ دهان هاست که شوره یِ باروتِ انتقاد و انتقام، گرمِ گرفتن می شود و شوقِ قلم از شنودِ گفته هایشان،شکر می ریزد و عَنقایِ وعد و وعید هایِ ریش در آورده یِ تکراری،پَر می ریزد.

آری به قولِ گُل گفته هایِ قدیمی،همه چیز از خشت و خام افتاده است.چون رهِ رِندی بر زندگی از پیشترها، پیشی گرفته است.

خیلی خیلی کمتر کسی یافت می شود که دَمِ اِحتراز و اِعتراضی بر نیاوَرَد و گل از گلِ گفته هایش، شکفته نشود.از طرفی کمتر کسی در روضه ی خُلدِ بَرین و خلوتِ درویشی،که در این زمانه ،بیگانه ی دوران است،فتحِ کُنجِ گنجِ عُزلت که آن هم ظُلُماتِ خاصِ خود را دارد،بر می گزیند.

همه سخنِ مستانه می گویند.

هر کس بر حَسَبِ فکر و ذکرِ گفته هایش که بیشتر،حَولِ محورِ پولِ چرکِ دستی که شِرکِ همه را در آورده،‏گمانی دارد.مکرِ پیرِ پول،که مُعجزِ حُسن شده،در کمینگاهِ عمرِ آدم پیله کرده وشیله می کند.وقتی کُفرش را در آوَرد،دست را در جیبش می برد و‏ شادی درخُلقش را آن هم به مَرَمتِ مرحمتِ یارانه ای،خَلق می کند.

به قولِ حافظ با درد،صبر می کند که طبیب بیاید و دوا بیاوَرَد…..